کد مطلب:78287 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:342

وظایف امام حق











امام حق، امامی است كه مسئولیت هدایت و حمایت امت اسلامی را به حق از سوی خدا و به فرمان و وصیت پیامبرش عهده دار می باشد. و امام علی علیه السلام نخستین امام حقی است كه این مسئولیت خطیر، پس از پیامبر خدا (ص) به وی تفویض شده است. آشنایی با سیره ی آن بزرگوار در دوران حیات، به ویژه در روزگار خلافت و امامتش، باعث آگاهی انسان از مسئولیتهای امام حق می شود. و از این رهگذر می توان سیمای امام را در نهج البلاغه و مسئوولیتها و وظایف او را در دوران امامت شناخت.

امام علی علیه السلام در نخستین روزهای خلافت خویش، پس از آشوبها و بحرانهای بعد از رحلت پیامبر (ص)، هنگامی كه مردم ناگزیر و درمانده از امامت و رهبری خلفای پیشین به آن حضرت روی آورده و امامت و رهبری امت اسلامی را از آن حضرت درخواست و خواهش

[صفحه 115]

كردند، در برابر انبوه مسلمانهای مشتاق و دلهای شیفته و چشمان منتظر امامت و خلافت وی، لب به سخن گشود و فرمود:

اما و الذی فلق الحبه و برا النسمه، لو لا حضور الحاضر و قیام الحجه بوجود الناصر، و ما اخذ الله علی العلماء ان لا یقاروا علی كظه ظالم و لا سغب مظلوم، لا لقیت حبلها علی غاربها و لسقیت آخرها بكاس اولها و لا لفیتم دنیاكم هذه ازهد عندی من عفطه عنز.[1].

«سوگند به خدایی كه دانه را شكافت و جان را آفرید، اگر این بیعت كنندگان نبودند، و یاران، حجت بر من تمام نمی نمودند و خدا دانشوران را نفرموده بود تا ستمكار شكمباره را بر نتابند و به یاری گرسنگان ستمدیده بشتابند، رشته ی این كار را از دست می گذاشتم و پایانش را چون آغازش می انگاشتم و مانند گذشته، خود را به كناری می داشتم و می دیدید كه دنیای شما را به چیزی نمی شمارم، چندانكه دنیا در نظر من از آب بینی بزی ماده خوارتر است».

در این فراز از سخنان امیرمومنان امام علی (ع) در رابطه با تبیین وظایف رهبری و مسئولیت خطیر زعامت جامعه ی اسلامی، نكات ارزنده و مهمی وجود دارد، كه در ارتباط با مقام امامت امت اسلامی شایان توجه است. مهمترین این نكات عبارتست از:

1- در رابطه با جریانات تلخی كه پس از رحلت اندوهبار پیامبر اكرم (ص) در تاریخ اسلام پدید آمد و باعث انحراف و واماندگی امت اسلامی

[صفحه 116]

از صراط مستقیم امامت و ولایت شد، موضع گیری امام علیه السلام در برابر این حوادث به حدی از صحت، حقیقت، اخلاص و ایثار برخوردار بود، كه پس از چندی مسلمانان به لغزش و خطای خود پی بردند. و در نتیجه در نهایت شرمساری با امید، ایمان، عشق، شوق و شتاب به خانه ی امیرالمومنین علی (ع) روی آوردند و امامت آن محبوب خدا و وصی پیامبر را از جان و دل پذیرا شدند. امام علیه السلام در این رابطه فرمود:

«در آن هنگام (پس از قتل عثمان) ناگهان دیدم مردم از هر سوی به من روی نهادند و مانند یال كفتار پس و پشت هم ایستادند، چندانكه حسنان[2] فشرده گشت و دو پهلویم آزرده، مردم به گرد من فراهم آمدند و چون گله ی گوسفند سر نهاده به هم».[3].

2- امام آگاه و بصیر امت اسلامی، به اقتضای امامت و به دلیل مسئولیت خطیر رهبری وظیفه دارد كه تعادل اقتصادی جامعه ی اسلامی را كنترل كرده و در برابر قدرت و غنای ستمگران و فقر و گرسنگی ستمدیدگان بی تفاوت نباشد، این مسوولیت مهم و حیاتی امام در كلام امام علی (ع) تصریح شده، آنجا كه فرمود:

«و اگر پیمان خدا با دانشوران و دانایان نبود، كه بر سیری ستمگر و گرسنگی ستمدیده راضی نباشد، هر آینه زمام شتر خلافت را بر دوش آن

[صفحه 117]

می افكندم و...».

3- دنیا با همه ی جلوه ها و جاذبه های فریبنده اش در چشم و دل امام حق، كه مسئولیت هدایت امت اسلامی را از دنیا به آخرت و بهشت برین دارد، باید بسیار ناچیز و بی ارزش و خوار جلوه كند. و اگر جز این و یا خدای ناخواسته خلاف این باشد، امت چنین امامی روی سعادت و نیك بختی را هرگز نخواهد دید. با عنایت به این شرط مهم امامت، امام علیه السلام می فرماید:

«... دنیای شما در چشم من از عطسه ی بزی خوارتر و ناچیزتر است».

یكی از ویژگیهای ارزنده و ممتاز امام حق، بی اعتنایی او به حكومت و فرمانروایی و امارت است. حكومت بر مردم و فراهم آوردن امكانات و زمینه های مناسب برای این مهم، در نظر و اندیشه رهبران تاریخ به اندازه ای عزیز و دلخواه بوده كه بر سر آن، همه ی ارزشهای متعالی اخلاقی را لگدمال هواهای نفسانی و خواهشهای جسمانی خویش می كرده اند. ولی حكومت و فرمانروایی بر مردم در چشم و دل و اندیشه ی امام حق، اگر برای خدا و در جهت احقاق حق و دفاع از حریم حقوق مردم نباشد، بی ارزش ترین و ناچیزترین جلوه از نمودهای دنیا است. امام علی (ع) كه درخشنده ترین چهره ی امامت حق است و به حق، امام حق همه ی پیشوایان حق تاریخ می باشد، وظیفه ی امام حق را در ارتباط با حكومت و ولایت بر امور جاری امت، دفاع از حق و ستیز بی امان و بی پایان با باطل می داند. این حقیقت در گفتگوی آن حضرت با عبدالله بن عباس متجلی است، به سخن ابن عباس توجه كنید:

[صفحه 118]

قال عبدالله بن عباس:

دخلت علی امیرالمومنین علی علیه السلام بذی قار و هو یخصف نعله، فقال لی:

ما قیمه هذه النعل؟ فقلت: لا قیمه لها، فقال علیه السلام:

و الله لهی احب الی من امرتكم الا ان اقیم حقا او ادفع باطلا...[4].

«عبدالله بن عباس گفت:

روزی در ذی قار بر امیرالمومنین امام علی (ع) وارد شدم، در حالی كه حضرت سرگرم تعمیر كفش خود بود. هنگامی كه آن حضرت مرا دید به من فرمود: این كفش كهنه چقدر ارزش دارد؟ گفتم: هیچ ارزشی ندارد. امام (ع) فرمود:

به خدا سوگند، این كفش را از حكومت بر شما بیشتر دوست دارم، مگر اینكه در سایه ی حكومت، اقامه ی حق كرده و یا باطلی را از ریشه براندازم».

امیرالمومنین امام علی (ع) عقیده دارد، امام حق كه عهده دار هدایت و تربیت امت اسلامی است، وظیفه دارد پیش از ارشاد و هدایت دیگران به تربیت و هدایت نفس خویش بپردازد. چرا كه در تربیت اسلامی مربی وظیفه دارد، مردم را با رفتار و كردار خود به خدا و تقوی و تربیت دعوت كند، پیش از آنكه زبان به هدایت و حمایت انسانها بگشاید. كلام حكمت بخش امام علیه السلام در این رابطه خواندنی است، آنجا كه فرمود:

من نصب نفسه للناس اماما فعلیه ان یبدا بتعلیم نفسه قبل تعلیم غیره،

[صفحه 119]

و لیكن تادیبه بسیرته قبل تادیبه بلسانه. و معلم نفسه و مودبها احق بالاجلال من معلم الناس و مودبهم.[5].

«هر كس بخواهد خود را امام و رهبر مردم قرار دهد، باید پیش از اینكه به دیگران تعلیم دهد، خود را آموزش بدهد. و چنین كسی قبل از اینكه مردم را با زبان ادب بیاموزد، می باید با اخلاق و رفتار نیكوی خود آنها را ادب كند. و كسی كه آموزگار و مربی خود باشد، به احترام و تجلیل سزاوارتر است از كسی كه معلم و مربی دیگران است».

یكی دیگر از وظایف مهم و مسئولیتهای خطیر امام حق، قیام در جهت اقامه ی حدود و احكام الهی است. و امام حق موظف است كه فرامین خدا و اصول دین و احكام شریعت الهی را با زبانی نرم و گرم و با بیانی دلنشین و حكمت آموز، به مردم ابلاغ كند و آنان را در جهت سیر و حركت به سوی خدا و فراگیری دانش و حكمت یاری دهد. بخشی از این وظایف در خطبه 104 نهج البلاغه چنین بیان شده است:

انه لیس علی الامام الا ما حمل من امر ربه:

الابلاغ فی الموعظه و الاجتهاد فی النصیحه و الاحیاء للسنه و اقامه الحدود علی مستحقیها و اصدار السهمان علی اهلها، فبادروا العلم من قبل تصویح نبته و من قبل ان تشغلوا بانفسكم عن مستشار العلم من عند اهله و انهوا غیركم عن المنكر و تناهوا عنه، فانما امرتم بالنهی بعد التناهی.[6].

«همانا بر امام و پیشوای مسلمانان جز قیام به آنچه پروردگارش فرمان

[صفحه 120]

داده، كاری دیگر واجب نیست.

- ابلاغ فرامین الهی به مردم همراه با پند و اندرز.

- تلاش در جهت نصیحت، اندرز و موعظه ی مردم.

- احیاء سنت حق.

- اجرای حدود شرعی در مورد كسانی كه سزاوار آن هستند.

- اعطاء نصیب و بهره ی هر كس به او.

اینها از وظایف امام حقی است، كه امامت مسلمانان را به عهده دارد. و در ادامه ی سخن امام (ع) فرمود: پیش از خشكیدن درخت دانش، در فراگیری علم و حكمت شتاب كنید و قبل از آنكه از فیض حضور دانشمندان محروم مانده و به خود سرگرم شوید، از آنها استفاده كنید.

و كارهای زشت و ناشایست را نهی كنید و خودتان نیز از انجام آن پرهیز كنید، زیرا شما فرمان دارید تا از منكر نهی كنید، در حالی كه خود مرتكب آن نمی شوید».

اقامه ی قسط و گسترش عدل در جامعه اسلامی و استقرار و حاكمیت سنتهای پیامبر خدا (ص) در حكومت اسلامی، از مسئولیتها و وظایف امام حق به شمار می آید. امام در جامعه ی اسلامی وظیفه دارد، كه در نهایت قدرت و با تمام توان در جهت محو و نابودی فرهنگ غلط و بدعتهای ناشایست و جاهلانه ی مردم تلاش كند. بیان این مسئولیتها در كلام امام علیه السلام تصریح شده، آنجا كه خطاب به عثمان بن عفان فرمود:

فاعلم ان افضل عباد الله عند الله امام عادل هدی و هدی، فاقام سنه معلومه و امات بدعه مجهوله. و ان السنن لنیره لها اعلام و ان البدع لظاهره

[صفحه 121]

لها اعلام...[7].

«آگاه باش كه بهترین بندگان حق تعالی در پیشگاه او امام و رهبر دادگریست، كه خود هدایت یافته و دیگران را راه می نماید. امامی كه سنتهای روشن و آشكار پیامبر اكرم (ص) را در جامعه بر پا و استوار كند و بدعتهای جاهلانه و ناآشنا را از میان بردارد. سنتها روشن و نشانه های آنها آشكار است و بدعتها نیز روشن و نشانه های آن هویدا است...».

و در همین رابطه امام علیه السلام طلحه و زبیر را مخاطب قرار داده و فرمود:

و الله ما كانت لی فی الخلافه رغبه و لا فی الولایه اربه و لكنكم دعوتمونی الیها و حملتمونی علیها، فلما افضت الی نظرت الی كتاب الله و ما وضع لنا و امرنا بالحكم به فاتبعته، و ما استن النبی (ص) فاقتدیته، فلم احتج فی ذلك الی رایكما و لا رای غیركما و لا وقع حكم جهلته...[8].

«به خدا سوگند، كه من رغبتی به خلافت و علاقه ای به زمامداری شما نداشتم، ولی شما مرا به این كار دعوت و به پذیرش آن وادار كردید. و هنگامی كه خلافت به من رسید، به كتاب خدا نگاه كردم و از آنچه برای ما تعیین كرده، و ما را به اجرای آن فرمان داده بود، پیروی كرده و به آنچه پیامبر خدا سنت قرار داده اقتدا كردم و در این رابطه به اندیشه و رای شما و غیر شما نیازی نداشتم. و هیچ حكمی پیش آمد نكرده است كه نسبت به آن آگاه نباشم...».

[صفحه 122]


صفحه 115، 116، 117، 118، 119، 120، 121، 122.








    1. نهج البلاغه فیض، خطبه 3.
    2. حسنان، به نقل ابن ابی الحدید از قطب راوندی به معنی دو انگشت شست پا است. و در كتب لغت مانند «قانون الادب»، «تاج العروس»، «مهذب الاسماء» و «فاكهه البستان» به معنی: كنار استخوان بازو، ضبط شده است. «نهج البلاغه، ترجمه دكتر جعفر شهیدی، ص 450 -451».
    3. نهج البلاغه فیض، خطبه 3.
    4. نهج البلاغه فیض، خطبه 33.
    5. نهج البلاغه فیض، حكمت 70.
    6. نهج البلاغه فیض، خطبه 104.
    7. نهج البلاغه فیض، كلام 163.
    8. نهج البلاغه فیض، كلام 196.